پیش نوشت های یک نویسنده آماتور

اولین یادداشت های یک نویسنده گمنام درباره کتابها، فیلمها و بقیه ملحقات

پیش نوشت های یک نویسنده آماتور

اولین یادداشت های یک نویسنده گمنام درباره کتابها، فیلمها و بقیه ملحقات

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

امروزا توی اینترنت و تلویزیون خیلی بیشتر از کتاب حرف میزنن. اینکه ایرانیا کتاب نمیخونن ... سرانه مطالعه 2 دقیقه است... ژاپن و سوییس اگه خوبن چون همش دارن کتاب می خونن و از این حرفا

آدمایی هم که من قبولشون دارم مثل شعبانعلی ، یه سره داره از کتاب حرف میزنه و به این که روزی 200 صفحه کتاب میخونه پز میده. و اینکه یه سره توی مطلباش از کتابایی که خونده حرف میزنه و یه جوریه که انگار داره با کتاباش و نوشته هاش زندگی می کنه.

به شخصه توی خونواده ام همیشه کتاب زیاد داشتیم و نسبت به بقیه اطرافیانمون کتاب بیشتر خوندیم. معمولا بعد از فراغت از یه دوره سخت درسی.

بابام یه دانشمنده. نمیخوام پز بدم یا تعریف کنم. جدی می گم. به معنی واقعی کلمه خیلی علم داره و توی رشته خودش جدا متخصصه. اینو از این لحاظ میگم که همیشه و همشه ، توی مهمونیا ، مسافراتا، باغ رفتنا ... کلا همیشه در حال مطالعه دیدمش. صبحای زود بیدار میشه و یا می نویسه یا ترجمه می کنه یا مطالعه. شاید یکی از دلایلی که نسبت به کتاب خوندن دید آنچنان مثبتی ندارم همین باشه. بالاخره بابامه و در کنار همه ویژگی های خوبش، ضعفاش رو هم دیدم. همین باعث میشه که فکر کنم کتاب خوندن حلال همه مشکلات نیست. چیزی که امروزا توی تلویزیون و شبکه های اجتماعی همش دارن میگن.

درسته که کتاب خوندن آدم رو فرهیخته می کنه ( چیزی که بابام واقعا هست) ولی بقیه نیازا چی؟

اینکه من کدوم کتاب رو انتخاب میکنم، بستگی به نیازهام داره. من یه سری سوال توی ذهنم دارم و یه سری ندونستن ها که اگه کتابی رو در راستای اونا نبینم واقعا نمی خونمش و خوندن اونها رو اتلاف وقت می دونم. مثلا پریروز یه کتاب رو که مدتهاست می خوام بخونمش ، شروع کردم. کتاب «خدا از دیدگاه قرآن» اثر شهید بهشتی. خب موضوع کتاب و نویسنده اش که ردیفه . فقط میمونه محتوا :) 

وقتی یه کم خوندم دیدم شهید بهشتی شروع کرده صفتهای خدا رو با استفاده از آیه های قرآن اثبات کرده. مثلا اگه میگیم خدا صمده چون توی این آیه اومده اگه صانعه .... . خب این خیلی خوبه ولی واقعا به من ربطی نداره. یعنی من هیچ وقت به این که خدا واحد یا صمد یا ... هست شک نکردم. . من میدونم اینا رو . یا مثلا «جاذبه و دافعه علی » شهید مطهری . من امام علی رو دوست دارم و نیازی ندارم که علامه مطهری بهم بگه امام علی رو آدمای خوب دوست دارن و آدمای بد جذبش نمیشن چون امام برای اونا دافعه داره.

درسته بودن و گفتن و تکرار این مسایل خیلی مهمه ولی من اینا میدونم. یعنی شاید اگه یه نفر یه کم سوال پیچم کنه کم بیارم و بگم وای کاشکی میدونستم. یا شاید عمیق میخوندم اون کتاب رو ولی حالا وقتی خودم با خودمم احتیاجی ندارم به این جور چیزا. اینا رو میدونم. نمیدونمم چرا میدونم ولی میدونم. به هیچ عنوان نمیخوام کلاس بذارم و ادعای خفن بودن بکنم. شاید چون توی مدرسه و دانشگاه کتابای دینی مون رو از روی اینا نوشتن یا همش توی مجلس ها بهمون گفتن. یه دختری توی شرایط من و با خانواده ای که من دارم ، با این حرفا بزرگ شده.

من دوست دارم اگه مذهبی میخونم چیزی باشه که هوش از سرم بپرونه مثله بعضی نکته هایی که رائفی پور توی سخنرانیاش میگه. ( البته این به خصلت تنوع طلب منم برمیگرده)

یه مسئله دیگه هم هست اینه که من از تفسیر و پرداختن خوشم میاد. اصطلاحا هرمنوتیک. مثلا پریروز یه رمان شروع کردم به اسم «رقص مرگ». از اول تا آخرش فقط داشت شرایط یه درگیری جنگی بین لبنان و اسرائیل رو توصیف میکرد. یعنی فقط داشت تصویر سازی میکرد. نه شخصیت پردازی داشت. نه اصلا قیافه ها رو توضیح داده بود. فکرای آدما رو . اعتقاداتشون رو . حالتای روانیشون. به چی فکر میکردن. از فلان قضیه چی برداشت کردن؟هیچی... . خب منم گذاشتم کنار . نصفه و نیمه . اینقدرم بدم میاد از این کارم

فکر کنم بهتره این اعتراف رو هم بکنم که از اون جایی که من اصلا آدم اجتماعی ای نیستم و تا یه حدی حتی مردم گریزم، خوندن کتاب و دیدن فیلم و گوش کردن به موسیقی ، تنها فعالیتایی که هستن که برام میمونن . برای سرگرمی البته. بنابراین نه افتخاری داره و نه نشونه فرهیختگی و انتخاب شایسته و از سر شعور هست. من ناچارم به این کارا !!!

بخاطر این حرفا هست که به نظر من، صرفا « کتاب خوندن » به صورت مطلق، ما ایرانیا رو از این وضعیتمون در نمیاره. به نظر بیشتر باید روی تمرکز و توجه روی کار، ساعت کاری بیشتر، بی عرضه نبودن و جنم داشتن کار کرد. 

  • نویسنده آماتور